سیصد و سیزده

مثل نسیم ، آمدنت ناگهانی است مثل شمیم یاس ، حضور تو آنی است

سیصد و سیزده

مثل نسیم ، آمدنت ناگهانی است مثل شمیم یاس ، حضور تو آنی است

سیصد و سیزده

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۱۸ آبان ۹۳، ۰۸:۲۰ - هفتکل سلام
    سلام

نویسندگان

۳۹ مطلب با موضوع «اشعارمختلف» ثبت شده است

ایجاز شاعرانه ی چشم تو تا کنون

ما را کشانده است به اعجازی از جنون

هر روز در هوای تو پرواز می کنیم

حسین سلاسل





سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"

 

حسین سلاسل
به مناسبت فرارسیدن سالروز "آغاز امامت و ولایت حضرت مهدی (عج)"، برای شما دوستان تعدادی پیامک مرتبط با این مناسبت را آماده کرده ایم. با استفاده از این پیامک ها می توانید این روز عزیز را به دوستان و آشنایان خود تبریک بگویید.
حسین سلاسل

نقل قولی از " عهد آدینه ":

  دعوت خون خدا یادش بخیر          خواب و رویاهای‌مان یادش بخیر
گرچه ایوان نجف پُر نقش بود      غربت مولای‌مان یادش بخیر
  
 


حسین سلاسل

محتاج منم، عاشق بیتاب تویی تو

لب تشنه منم، آنکه پی آب تویی تو

حسین سلاسل

گفتم که در فراقت عمریست بی  قرارم

حسین سلاسل
حسین سلاسل
از میان اشک ها خندیده می آید کسی

خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی


حسین سلاسل

جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو

بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

حسین سلاسل
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر بیرون رفت ، دید نگهبان پیری با لباس اندک نگهبانی میدهد
حسین سلاسل

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش


حسین سلاسل

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا

حسین سلاسل

 

«شعر امام زمان»

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

حسین سلاسل

 

        مرا به خلوت وذکرشبانه راهی نیست

        چراکه سهمیه ام غیرروسیاهی نیست
     
همیشه غیرتوراکرده ام طلب ازتو

حسین سلاسل


جملات آموزنده بزرگان, آموزنده ترین جملات

جملات آموزنده وزیبا


حسین سلاسل

گفتی که دلت از غم دنیا تنگ است 

موسیقی روزگار ، بد آهنگ است

قدر دل زخم خورده باید دانست

آن دل که شکسته نیست ، حتما سنگ است

 *********************************************************************************

در پستوی روزگار انبار شدیم

هر روز به روی عمر آوار شدیم

حق دارد اگر دلم گرفت از همه چیز

از بس که در این زمانه تکرار شدیم

*********************************************************


پاکی تو به چشمان سیاهت نزنند

 از روی هوا تیر نگاهت نزنند

در کوچه مواظب خودت باش پسر

این دخترکان رند راهت نزنند

حسین سلاسل


 

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم


گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

حسین سلاسل

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم

حسین سلاسل

«شعر امام زمان»

 

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

حسین سلاسل