سیصد و سیزده

مثل نسیم ، آمدنت ناگهانی است مثل شمیم یاس ، حضور تو آنی است

سیصد و سیزده

مثل نسیم ، آمدنت ناگهانی است مثل شمیم یاس ، حضور تو آنی است

سیصد و سیزده

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۱۸ آبان ۹۳، ۰۸:۲۰ - هفتکل سلام
    سلام

نویسندگان

با آنها اتمام حجت کردم که به قول پیامبراکرم (ص) انسان یکبارمی میرد پس چه بهترکه شهادت نصیبش شود گفتند اگر جبهه برویم راضی هستی پدر؟ گفتم تاوقتی کشورما درگیر جنگ است وظیفه ای جزجنگیدن ودفاع نداریم.

گزارش اختصاصی هفتکل نیوز از خانواده دو شهید قیصری : با خانواده ی دو شهید یعنی شهیدان موسی وعیسی  قیصری ساعت ۴ بعداز ظهر قرارمصاحبه داشتم.راه خانه ی شهیدرا درپیش گرفتم وآرام آرام گام برداشتم امادربین راه دغدغه ی زیادی برای طرح سوالات داشتم .

درباره ی دو شهید ازپدر ومادرش سوال پرسیدن طوری که احساساتشان دستخوش نشود کارسختی بود.آخرقراربود بامادری صحبت کنم که هم مادردو شهیدبود هم خواهرشهیدهم همسر رزمنده! این جمله ی آشنا مرایاد بانوی صبر وایمان حضرت زینب(س)انداخت.

همچنان درگیر موضوع بودم که خودم راجلوی درب منزل شهید یافتم.آرام به درزدم ، یک ضربه ، دوضربه ..

دربازشد مادری مهربان با لبخندی شیرین به من خوش آمدگفت ودعوتم کرد تا میهمان حرف های دلش باشم ومن سرشار ازاشتیاق شنیدن.

وقتی وارد خانه شدم متوجه حضور پدر و خواهر شهید شدم! با گرمی وصف ناپذیری ازمن استقبال کردند.

درکنارهم قراردادن کلمات درقالب سوال برایم سخت بود.اما پدرشهید سختی کاررابرایم آسان کرد و کتاب انسان ساز مکتب عشق وایثار را از درون دل پاکش ورق زد و در هربرگ این کتاب درس فداکاری بود و از خودگذشتگی.

    p-sh-gheysari-(4)

ایمان وعشق به خداوقرآن واسلام وامام! به راستی این پدرومادر مستحق این سعادت بودند شهیدانی چون موسی وعیسی باچنان ویژگی هایی تقدیم اسلام وانقلاب کننند.

سخنان پدرشهیدآنچنان گیرابودکه گوش دل هرشنونده ی بصیررانوازش می داد.

اولین برگ کتاب انسان ساز پدرشهیدبااین واژگان عجین بود:

خداخودش گفته کسی که لایق باشدخودم هدایتش می کنم من ازخدای خودراضی ام نه به زبان!بلکه به جان ودل!چراکه خدا به من پسرداد من هم درراه خودش دادم. دادم تا دردنیا و آخرت  روسفید باشم.

p-sh-gheysari-(2)

(دو شهید بالا در تصویر شهیدان موسی و عیسی قیصری – شهید پایین سمت راست ابراهیم بیگلری داییِ دو شهید قیصری و شهید سمت خواهر زاده ی پدر دوشهید قیصری)

اوگفت ومن نوشتم : وقتی رژیم بعثی درشیپورجنگ دمید ندای رهبررا لبیک گفتم.پسرانم راجمع کردم وباآنها اتمام حجت کردم که به قول پیامبراکرم (ص) انسان یکبارمی میرد پس چه بهترکه شهادت نصیبش شود گفتند اگر جبهه برویم راضی هستی پدر؟ گفتم تاوقتی کشورما درگیر جنگ است وظیفه ای جزجنگیدن ودفاع نداریم.

گفتم اگرجبهه برویدچندحالت دارد: یا شهیدمی شویدیا اسیر یازخمی ویاسالم به آغوش ما برمی گردید.لذاخودم به همراه دوپسرانم کاظم وموسی راهی جبهه شدیم. یادم می آیدوقتی دعای کمیل را به زیبایی می خواندند ورابطه ای دلنشین باخدا واهل بیت علیهم السلام برقرارمیکردند میدانستم این دنیابرای ماندن آنهاکوچک است.

موسی تک تیراندازبود زخمیان رانیز پانسمان می کردتا اینکه روزی که درانتظارش بودم فرارسید درحال وضو بودم شخصی آمده بود خبروصل دل به دلدار را به ما بدهد .

p-sh-gheysarip-sh-gheysari-(1)

گفتم خودم میدانم که پسرم موسی فدای حسین زمان شده! موسایم دوازده سال مفقودالجسدبود! بعدازشهادت موسی پسردیگرم عیسی  نگذاشت سلاح برادرش برزمین بماندباآن سن وسال کمش راه برادررا ادامه دادواونیز به مطلوب خودرسید..مادرشهیدکه تااین لحظه سکوت معناداری اختیارکرده بودلب به سخن گشودشهیدموسی ۳باردرطول زندگی بیماری راکه خطرمرگ درآن حتمی بودتجربه کرداماتقدیربوددرراهی جان بدهد که ارزش مردن داشته باشد!مادرشهیدکه گوئی کلمات /تازه درذهنش نقش می بندد ادامه داد فرزندانم این راه رادوست داشتند رفتند ماهم مانع نشدیم!

سوالی درذهن کنجکاوم همچون پیچک می پیچید امامردد بودم بپرسم یانه؟دلم میگفت بپرسم وجدانم میگفت نپرس!به هرسختی ای بود تصمیم گرفتم وازهردوی آنها پرسیدم:

آیادوست داشتید الان فرزندانتان زنده بودند ودرکنارشمابودند؟

مادرشهیدنگاه معناداری کرد هاله ی سکوت راشکست وگفت:توخود نیزمادری !البته که دوست داشتم ….

ومن آن قطره  اشکی که نشان از عشق مادری بود درزلال چشمانش دیدم….

پرسیدم آیااز دولتمردان و..انتظاروچشمداشتی دارید؟

این بارپدرشهد باحالتی عجیب پاسخ داد:بی هیچ چشمداشتی به مال دنیا وجایگاه دنیائی ۲دسته گلم راتقدیم خداوانقلاب ورهبرکردم هدیه که عوض نمی خواهد! که اگرغیرازاین باشدبدبخت روزگارم!  ماهرچه داریم ازشهیدان است.

p-sh-gheysari-(3)

به عنوان حسن ختام پرسیدم نظرشماراجع به روابط با آمریکا واسرائیل چیست؟ با برافروختگی که گوئی دل پری داشت گفت: روابط با آمریکا واسرائیل اصلاً  وابدا !! درآن صورت حرف امام برزمین می ماند!

او با ذکر خاطره ای از دوران قبل از انقلاب گفت: من درزمان طاغوت برحسب اقتضای شغلم با آمریکائی ها وانگلیسی ها همکاربودم به چشم می دیدم که چطوربه کارگران ایرانی ظلم می کنند!!  حکومت وقت می گفت:ما اینها را آورده ایم تاشما را آدم کنند. آمریکافقط یک هدف دارد وآن به رسمیت شناختن  اسرائیل است.

این پدربزرگوار درپایان دست دعابرداشت و گفت:خدایا اگر کارهایمان ضعیف است خودت ببخش ومارا اصلاح کن.

اگدری/ خبرنگار هفتکل نیوز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">