سیصد و سیزده

مثل نسیم ، آمدنت ناگهانی است مثل شمیم یاس ، حضور تو آنی است

سیصد و سیزده

مثل نسیم ، آمدنت ناگهانی است مثل شمیم یاس ، حضور تو آنی است

سیصد و سیزده

پیام های کوتاه

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

  • ۱۸ آبان ۹۳، ۰۸:۲۰ - هفتکل سلام
    سلام

نویسندگان

شهید جعفر عباسی سورکی 

گردان تحت محاصره قرار گرفته بود..

عده ای زیادی از همرزمان شهید شده بودند و عده ای هم مجروح..

شهید به همراه یکی از دوستان که به شدت مجروح شده بودند با صورتی خون الود

 و به زحمت خود را به منزل خواهر خود که واقع در اهواز بود رساندند ..

در آنجا دو ساعتی استراحت کردند و کمی غذا خوردند.

دامادشان که از این اوضاع با خبر بود به انها گفت:

 برگردید عقب..اینجا فعلا اوضاع اصلا خوب نیست..لشگر در حال تار و مار شدن است..

شهید عباسی بعد از کمی سکوت ...

رو کرد به سمت آقای شاکری که خود در جبهه ها بود و فرمود:

از شما خواهش میکنم دیگر این حرف را نزنید حرف فقط حرف امام عزیز است..

تا او دستور عقب نشینی را ندهد محال است به عقب برگردیم حتی اگر تکه تکه شویم ...

راوی:خواهر شهید

حسین سلاسل

نظرات  (۱)

۲۶ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۷ مسجد امام سجاد (ع)
وب سایت زیبایی به همراه مطالب آموزنده ای داریدلطفا به وب ماهم سری بزنید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">